Iranian Alliance, Iranian, History, Land, and
|
|
ازنظـرعلمـای تشّـيـُـع:
تروريســـم يـک سنـت مبـارک محمـدی اسـت!!
همانطـوريکه ميـدانيم مـلايان ايـران همواره اعلام داشـته اند کـه حقـوق بشـررا بـه
بهتـريـن وجـه ممکـن درايـران رعايـت ميکننـد، ومـدعی هسـتندکه رعايت ايـن حقـوق رافقـط در کـادر تعاليـم ودستورات عاليـه ديـن مبيـن اسلام ميپذيرند.
البتـه که ايـنان راسـت ميگويـند؛ زيـراتمام جنايـاتی راکه آنـان بانجـام رسانده اند همـگی بـدون استثنـاء يامتـکی به آيـات صريـح قرآنـی بـوده ويا ايـنکه سـنت مبـارک محمـدی الگـو وسرمشـق آنـان قـرارداشـته اسـت. باينجهت معتقـدنـد سازمانهـای حقوق بشـردراظهـارنظرهائيکـه درمـوردايـران بعمـل ميـاورند؛ نبايد معيـارهای غربـی وغيراسـلامی رامـلاک قراردهنـد.
((ســنت مبـارک محمــدی چيســت؟))
فرقـه های مختـلف اسـلامی درتعـداد منابـع اجتهـاداختـلاف نظردارنـد؛ ولی همه آنهـادرايـنکه سـنت مبارک محمـدازنظـرقول وفعل وتقريـردومين منبع بعداز قرآن بشـمارميـرود؛ متفـق القـول ميباشـند.
اکثـرپيشـوايان ويـاباصطـلاح علمای اهـل سـنت برايـن اعتقادهسـتند که سـنت حضـرت محمـد دوجنبـه داشـته است که منشـاء يـکی ازآنها وحی الهی و ديگری رای وتفکـرشخصـی خـودآن حضـرت بوده اسـت.
اما علمـای شـيعه معتقـدندکه حضـرت محمـد هيـچ عملـی رابدون وحـی الهـی بانجـام نرسـانده اند وتمـام فرمايشات واقدامات ايشان همگی بنـا بامرالهی بوده است.
باتـوجـه بايـن مراتـب؛ علمـای سـنت وجماعـت معتقدنـدکه فقـط آن قسمـت از شخصيـت حضـرت رسـول که منشـاءوحـی الهـی داشته است؛ بايـد بعنوان منبع اجتهـاد مـوردمراجعـه وتبعيـت قرارگيـرد.
بايـن جهـت اکثرعلمـای مزبـوربسيـاری ازاعمال ازجملـه ترورهائی که بدسـتور مستقيـم حضـرت محمد انجـام شـده است؛ درزمره ی اقـداماتی بشمارميـاورند کـه آن حضـرت درزمـان خودبنـا بر رای وتفکـرشخصـی وباقتضـای مصالـح اسلام ومسـلمانان بانجـام رسانـده اندوپيشـوايان اسلام الـزاما" نبايـدآنهـارابعنـوان يـک سـرمشـق شرعـی وتکليـف الهـی درتمـام ادوارمـوردتبعيـت قـراردهنـد.
امـا مـلايان شـيعه مذهـب جمهوری من درآوردی ولايت فقيـه که تمام گفتاروکردار حضـرت محمد راناشـی ازوحـی ودسـتورات الهـی ميداننـد؛ پيـروی ازآنحضرت راجهـت اعـزام تروريسـت وقتـل مخالفان بعنوان يک تکليـف الهی بشمارمياورند.
ايـنان درکلاسـهائيـکه برای تربيـت تروريسـت تشکيـل داده انـد؛ يکی ازمهمترين درسهـائی راکه باتـاکيـدفـراوان مـوردبحـث وتفسيـرقرارميدهنـد؛هميـن سـنت واجـب الاتبـاع حضـرت محمـد ميـباشــد.
نمـونـه هائـی ازسـنت مبـارک محمـدی درتـرور
تـرورمخالفـان به نقـل ازاوليـن ومعتبرتـرين کتابـی که دراسلام درشـرح حـال حضـرت محمد نوشـته شـده است؛ يعنـی تاريـخ ابن هشـام.
مشخصات کتاب:زندگانی محمـد(ٌص) پيامبراسلام؛ ترجمه سيرت النبويـه تاليف ابن هشام
مترجـم: سيدهاشم رسولی؛ جلددوم ازانتشارات کتابفروشی اسلاميه.
لازم به تذکراست که تمام مطالب مندرج دراين کتاب مورد قبول تمام فرقه های اسلامـی ازجمله شيعيـان قرارداردواستناد ملايـلان به سـنت مبارک حضرت محمد درترورنيـز عمـدتا"بمطـالب منـدرج درهميـن کتاب ميـباشـد.
اعـزام تـروريـست جهت قتـل کـعب بن اشـرف يهـودی (صفحات79تا82)
کعـب بن اشـرف يکی ازبزرگـان يهـودبنی النضيرکـه پدرش مردی ازقبيله طـی ومـادرش ازيهـود بنـی النضيـربود. هنگاميـکه خبرشکسـت قريـش وکشته شـدن بـزرگان آنهـا به مـديـنه رسـيد؛ به حـدی متاثـرشـدکه گفت: اگراين خبرراست باشـد؛ مـرگ برای مابهتـراززنـدگی است. درميان قريـش رفته برکشتگـان بـدر گـريـست وباسرودن اشعاری درمصيـبت آنان مردم رابرعليه رسول خداتحريک کرد.
پـس ازايـنکه بمديـنه بازگشـت؛ درصـددآزارمسلميـن برآمده؛ اشعاری عاشقـانـه سـرود ودرآنهـانـام زنـان مسلمـان راميـبرد و باآنهـااظهارمعاشقه وتغزل ميکرد. ايـن جريـان بررسـول خـدا(ص) خيلی گران وناگوارآمد؛ ازايـن روفرمـود: آياکسـی هسـت کـه مـرا ازشـرکعـب بـن اشـرف آسـوده کنــد؟
محمـدبـن مسلمـه؛ يـکی ازافـرادبنی عبـدالاشهل؛ گفـت:مـن عهده داراينکارميشوم واورا ميکشــم. رسـول خـدا(ص) بـه اورخصـت انجـام ايـن کار راداد.
محمـدبـن مسلمـه عرض کـرد: يارسـول الله مابرای انجام اينکـارناچاريـم سخنانی برخـلاف عقيـده خـودبـرزبـان جـاری کنيـم. فـرمـود:باکـی نيسـت هرچـه خواهيـد بگوئيـدکه برای شـماجايـزاسـت! محمـدبن مسلمـه ازنـزدرسول خدا(ص) بـرخاست وباچهارنفرديـگرازمسلـمانـان به نامـهای: ابونائلـه(سلکان بن سلامه) که برادررضـاعی کعـب بـن اشـرف بـود وحـارث بـن اوس وعبـادبـن بشـروابـوعبس بن جبـرهمدست شده نقشه قتل اورا بيـن خـودطـرح کردند. وچـون شـب شـدهمگی اسلحـه خود رابرداشته به نـزد رسـول خـدا(ص) رفتنـد. آن حضـرت ايشـان راتا قبرسـتان بقيع بدرقه کرد. سپس بـدانهـافرمـود: بـرويـد به نام خـدا؛ آنـگاه دسـت به دعـابرداشـته؛ گفت: بارخدايا ايـنان رامـدد فـرما.
سـپس رسـول خـدا(ص) ازآنـجابه خانـه خويـش بازگشـت وآن پنـج نفـرنيـز بـدنبـال مامـوريـت خود بـه راه افتـادند؛ تـا بدرب خانه کعب بن اشرف رسيدند. ابـونـائلـه پيـش رفتـه ودرخـانه رابـکوفت؛ کعـب بـن اشـرف کـه اتفـاقـا" تـازه عروسـی کرده بـود؛ ازميـان رختخـواب برخـاست. همسرش دامن اوراگرفته گفـت: تـومـردی جنگجـوهسـتی ودشـمن زيادی داری، بيـرون رفتن تودراين حال دورازاحتيـاط اسـت. کعـب گفـت: ايـن ابـونائلـه است وترسـی ازاوبرمن نيست. اوکسـی است که اگـرمرا درخـواب ببيـند؛ روی محبت وعـلاقه ای که بمـن دارد؛ حاضـرنيسـت بيـدارم کنـد. زن گفـت: بـه خـداصـدای اومرابه وحشـت انداخت وبوی شـرازاواستشمام ميشود کعـب پـاسـخ داد: جـوانمـردکسـی اسـت که اگـربرای زدن نيـزه هـم اورا بخواننــد؛ اجابــت کند. ايـن سخـن راگفته وازقلعـه به زيـرآمدونـزدآن پنج نفر آمـده؛ سـاعتی درآن دل شـب پيـش آنها نشسـت وباآنهـا گفتگـوکرد.
ابونـائلـه گفـت:خـوب اسـت ازايـنجا به شـعب العجوزبرويـم وبقيـه گفتگورا درآنجـا انجـام دهيـم. کعـب پـذيرفـت و با آنهـا به راه افتـاد. قـدری که راه آمـدند؛ ابونائلــه دسـت بـه سـراوگـذارده؛ بـوکـرد وگفت: عجـب عطـری! من که تاکنـون عطری باين خوشـبوئی استشـمام نـکرده ام. بـاردوم ايـن عمل راتکـرارکرد؛ وبـارسـوم سر اورا دردسـت گرفـت وبه رفقـای خودگفـت: ايـن دشـمن خـدارابکشـيد. رفقای ابـونائلـه شمشيرهارا فـرودآوردند؛ ولی کاری ازپيش نبرد. ابونائلـه گويد: يادم افتـاد کـه درميـان شمشيـرمـن کـارد تيـزونازکـی است. فـورا" آنـرا بيـرون آورده و در شکمـش فروبـردم وتاپائيـن شـکافتـم. کعـب چنـان فريـادی زد کـه تمــام قلعـه هـای اطـراف بيـدارشـدندوآتـش افروختنــد و دانسـتندکه درآنجـااتفاقـی افتـاده وباهمـان ضربـت کـعب ازپـا درآمـد.
قتـل ابـن سيبـه يهـودی وصـدوردسـتورقتـل هريهـودی درهرکـجا که توسط مســلمانـان ديـده شــود.(صفحات83و84) _________________________________________
بـدنبال قتـل کـعب بن اشـرف؛ رسـول خـدا(ص)دسـتورداد به هريـک ازيهود که دسـترسـی پيـدا کرديـد او را بکشيــد. محيصـه بن مسـعود؛ درپـی اين دستور ر سـول خدا(ص)؛ ابـن سيـبه يهـودی راکـه مـردتاجـرپيشـه ولبـاس فروش بـود؛ بکـشت. محيصـه بـرادری داشـت بنـام حويصـه؛ بـااينکه بزرگتـرازمحيصـه بود؛ ولی هنـوزمسلـمان نشـده بود. هميـنکه ديد محيصـه به آن مرديهـودی شمشيـرميزند وميخـواهداورابکشـد؛ بانـاراحتی گفت: ای دشـمن خـدا آيـا او را ميکشـی؟ بااينکه حـق نـان ونمـک به گـردن تـودارد وچربيـهای شـکم تـوازمـال اوسـت!!.
محيصــه گفـت: کسـی مـرا مامورکشـتن اوکرده که به خـدا اگردستـورکشتن تـورا هـم ميـداد؛ با ايـنکه بـرادرم هسـتی بـلادرنـگ گـردنـت راميـزدم !! حـويصـه باکمـال تعجـب پرسـيد: راسـتی تورابه خـدا اگـرمحمـد به تودستور دهـد مـرابکشـی؛ تـوخـواهـی کشـت؟ محيصـه گفـت:آری به خـدا اگردستور قتـل تـورابمـن بـدهدفـورا" گـردنـت راميـزنـم!
حويصــه گفـت: بـه خـداسـوگنـد آئينـی کـه تـورابه ايـن انـدازه مطيـع خـودکنـد؛ آئيـن عجيـبی اسـت وهميـن جريـان موجـب شـد که حويصـه نيز مسـلمـان شــود.
موافقــت حضرت محمـدبـاکشـتن سـلام بـن تحقيـق (صفحات184تا186 )
کشـته شـدن کعـب بـن اشـرف؛ يکی ازدشمنان سرسخت اسلام که بدست اوسيان انجـام شـد..... وخزرجيان مترصـد بودند تافرصتـی بدست آورندويکی ازدشمنان ديـگراسلام ومسلميـن راکه بامسلـمانان وسايـرجهات ماننـد کعب بن اشرف باشد ازپـای درآورنـد؛ تـادرکسـب شـرف وفضيـلت خودرابه قبيلـه اوس برسـانند و درمسابقـه خدمـت به اسلام ازرقبـای خودعقـب نماننـد.
قبيـله خـزرج بد نبـال اين فـکربه يـاد سـلام بـن ابـی تحقيـق وعداوتهـای ديـريـنه وتحريـکات اوبرضـدپيشـوای اسـلام ومسلميـن افتادنـد و...درصدد برآمـدند تابوسيلـه ای اورابه قتـل رساننـد، وبهميـن منظـوربه نـزدرسول خدا آمـده ازاواجـازه گرفتنـدودرصـددتهيـه مقدمات کاربرآمدند... پنـج نفراشخاص زبـده وورزيـده داوطلـب شـدند تاايـن کاررا انـجام دهنـد. هنگاميکه خواستند به سـوی خيـبر حرکـت کننـد؛ رسـول خـدا(ص)؛ عبـدالله بن عتيـک رابرآنان اميـر سـاخت. بـدينترتيـب ايـن پنـج نفربسـوی خيـبربه راه افتـادند وشبـانه خـودرابه هـروسـيله بودبه درخـانه سـلام بن ابـی التحقيـق رسانـدند ودررا زدنــد. همسـرش پشـت درآمـده دررابـازکـرد و پرســيد: کيســتيد؟ گفـتند: چنـدتـن عـرب هسـتتيم که بـرای خريـدخواربـاربه ايـنجاآمـده ايـم. گفت: داخـل شـويد. وچـون داخـل خانـه شـدند به اطـاق سلام بن ابـی التحقيـق رفتنــد. در را ازپشـت بسـتندکه همسـرش داخـل نشـود. سپـس به سـراغ اوکـه روی بسـترخودافتاده بـود؛ رفتنـد وهرکـدام ضربتـی براوزدند وآخرين کسيــکه ضربـت خـودرا فـرودآورد؛ عبـدالله بـن انيـس بودکه شکمـش را دريــد وپـس ازايـنکه فراغـت حاصـل کردنــد؛ فـرارکردنـد.
دسـتورحضرت محمــد جهـت آتـش زدن محـل تجمع منافقـان ويهـودی ها ((صفحـات 322 و323))
بـه رسـول خـدا (ص) اطـلاع دادنـد کـه گـروهـی ازمنـافقيـن درخانـه سـويـلم يهـودی که درجائـی به نـام جاسـوم قـرارداشـت اجتماع کـرده و نقشــه طـرح ميکننـد؛ تـا بـدينـوسيـله مـردم راازآمـدن باشـما بازدارند.
ايـن خبـرکه بـه سـمع رسـول خـدا (ص) رسـيد. طلحـه بـن عبيـدالله را بـاچنـد تـن مامـورکـرد تابـدانجـابـروند وخانـه مـزبوررا آتـش بزننـد.
ضحـاک بـن خليفـه ازکسانـی بـودکه درآن اجتمـاع شـرکت کرده بودوچون شـعله آتـش بلنـدشـد؛ ماننـدديگرمنافقيـن ازپشـت بام خانـه فرارکردوخودرا ازبـالا به زميـن انـداخـت؛ بطـوريـکه پـايـش شـکسـت.
اعـزام تـروريـست توسـط حضرت محمـدبرای کشـتن خالـدبن سفيان هذلی ((صفحـات395و396))
شـرح داسـتان قتـل خالـد بن سفيـان هـذلـی از زبـان عبـدالله بـن انيس.
عبـدالله بـن انيـس گـويـد: رسـول خـدا(ص) مـراخـواسـت وبمن فرمود: شـنيده ام پسـرسفيـان بـن نبيـح درنخلـه يـا درعـرنه؛ لشـگرتهيـه ميکنـد تابـه جنـگ مـن آيـد؛ تـوبدانـجاميروی واورا بقتـل ميرسـانی. عرض کردم يـارسـول اللـه خصوصيـات وشـکل وقيـافه اورا بـرای مـن توصيـف کن تـامـن اورابشـناسـم. فرمـود:اوچنـان اسـت که وقتی او را ببيـنی تـورابه ياد شيطــان می انـدازد؟!! ونشانـه اوچنـان اسـت که هميشـه لرزه ای دربد نش احسـاس خواهـی کـرد.
عبـدالله گـويــد: مـن شمشيـرخـودرابه گـردن آويختـه وبدنبـال ماموريت؛ بـدنبـال خالـدبـن سفيـان رفتـم وچـون به مـکان اورسيـده وچشمم به اوافتاد نشانـه هائی که رسـول خـدا(ص) فرمـوده بـود؛ دراومشـاهده کردم وهنگامـی بـه اورسـيدم کـه چنـد زن را برهـودج سـوارکرده بود ودنبال جائی ميگشـت کـه آنهـا رادرآنـجافـرود آورد.
هنـگام عصـری بـود که مـن اوراديـدم وچون ترسيـدم ميان مـن واوجنگی درگيـرشـود که مانـع خوانـدن نمـاز عصـرم شـود؛ از ايـن رو همچنانکـه بـه اونـزديـک ميشـدم نمـازعصرم رادرراه خوانـدم وبـرای رکوع وسجود نيـز با سـراشـاره ميکـردم؛ تـاچـون باو رسيـدم؛ پرسيـد: کيسـتی؟ گفتـم: مـردی ازاعـراب هسـتم که چـون شنيـده ام برای جنـگ با ايـن مرد لشگر تهيـه ميکنـی؛ بديـن جهت به نـزد توآمده ام. گفـت: آری من درتهيـه اين کار هسـتم. پـس مـن شـروع کردم به همـراه اورفتـن؛ تـاچـون کاملا"خود را آمـاده کشـتن اوکـردم؛ ناگهـان براوحملـه کرده واورابقتـل رساندم ودرحاليکه زنـان مـزبورخـودراروی جنـازه اوانـداخته بودند؛ به سـوی مدينه فرارکردم.
رسـول خـدا(ص) که چشمـش بمـن افتـاد؛ فرمـود: پيـروزشـد! من پيش رفته گفتـم: يـارسـول الله او را کشـتم. فرمـود: راسـت گفتـی. سپـس برخاسـت و مـرا به خانـه خويـش بـرد وعصـائی بمـن داده؛ فرمود: ايـن عصا را نزد خـود نگهـدار.. ايـن عصـا نشـانه ميـان من وتـو درروزقيامـت اسـت . همانـا کمتريـن مردم درآنـروزکسانـی هستنـد که برعصـا تکيـه زده انـد.
اعـزام تروريـست توسط حضرت محمـد برای کشتـن رفاعـه بن قيس جشمی ((صفحـات405و406))
ابـن ابـی حـدرد گـويـد: مـردی ازبنـی جشـم بنـام رفاعـه بـن قيـس يـا قيـس بـن رفاعـه که درميـان قبيـله بنی جشـم دارای اسـم ورسمی بود بـا گـروه زيـادی ازبنـی جشـم به سـرزميـن غابـه درآمـد ودرفکربـود تـا قبيـله قيـس رابـرای جنـگ بارسـول خـدا(ص) درآنجـا گـردآورد.
ايـن خبـرکه بگـوش رسـول خـدا(ص) رسيـد؛ مـرابا دونفـرديگرازمسلمانان مامـورکـرد که بدانـجابـرويـم واوضـاع و احـوال آن مـرداطلاعاتی بدست آوريـم. بديـن ترتيـب ما ازمـديـنه خارج شـديـم واسلحـه خودراکـه تيـرو شمشيـر بـود؛ بـرداشـته به راه افتـاديـم. نـزديکی های غـروب بودکه بدانجا رسيـديـم. مـن درآن نـزديکی درجائـی کميـن کرده وبه آن دونفـرهم گفتـم: درجائـی کميـن کنيـد وهرگـاه صـدای تکبيـرمرا شنيـديد وديـديد که مـن حملـه کردم؛ شـماهـم تکبيرگـويـان حملـه کنيـد.
ماهمچنـان درکمينـگاه خودمانـديـم تاپـاسی ازشـب گذشـت وقبيلـه بنی جشم چـوپانـی داشـتند که حيـوانات آنهـارا ميچـرانيـد. اتفاقـا درآن شـب چوپان آنهـا تاآنمـوقـع ازصحـرا برنگشـته بود وآنهـا نگـران حال اوشـده بودنـد؛ ناگـاه ديـدم رفاعـه بـن قيـس ازجـابرخاسـته وشمشيـرخودرابگردن آويخت وبـآنها گفـت: مـن بـد نبال چـوپان ميـروم تا ببيـنم چـه به سـرش آمـده... رفـاعـه پـس ازايـن گفتگـو برخاسـت وروان شـد؛ تا چـون مقابل من رسيد مـن خـود را آماده کـرده وتيـری به کمـان گـذاردم وقلبـش راهـدف قراردادم وچـون تيـربه قلـب اوخـورد بـدون ايـنکه سخنـی بگويد نقـش برزمين شد ومـن به سـوی اودويـده سـرش راجـداکـردم وبـانـگ تکبيـررابلنـد کرده بـه قبيـله اوحملـه کـردم. آن دورفيـق مـن هم تکبيـرگويان ازسـوی ديـگر حملـه کـردند که ناگـاه افـرادقبيلـه مـزبورفـريادزنـان روبه فـرارگذاردند وآنـچه توانسـتنداز زن وفرزنـد وبارهـای سـبک وزن به همـراه خودبـردند ومابقـی امـوال ايشـان کـه تعـداد زيـادی شـتروگوسفـندبود نصيـب ماشـد وما آنهـارا برداشــته باسـررفاعـه بن قيـس به نزدرسول خـدا(ص)آورديـم.
پيغمبــراکـرم(ص) سـيزده شـترازآن شتران برای کمک درمهريـه زنـی که گـرفته بـودم؛ بمـن داد ومـن باپـول آنهـا توانسـتم همسـرم رابخانـه آورم.
اعـزام تروريـست توسـط حضرت محمـدبـرای قتـل يـک زن شـاعــره((صفحـات411و412))
مـردی ازبنـی خطمـه اورا بـه زنـی گرفتـه بـودوچون جريان قتل ابوعفک راشــنيد؛ منافـق شـد ودرباره عيبجـوئی مسلـمانان وديانـت مقـدس اسـلام اشـعاری گفـت: رسـول خـدا(ص) کـه آن اشـعارراشـنيد؛ فـرمـود: آيـا کسـی نيسـت کـه انتقـام مرا ازدختـرمـروان بگيرد؟ مردی ازبنـی خطمه که نامش عميربن عدی بـود ودرمحضـر رسـول خـدا(ص) نشستـه بود؛ اين سـخن راازرسـول خدا شـنيد. وچـون شـب فـرا رسيـد به خانـه آن زن رفـت واورابه قتل رساند. وچـون صبـح شـد به نـزد آن حضـرت آمده؛ عرضـه داشـت: يا رسول الله مـن آن راکشتـم. حضـرت فرمود: ای عميـر؛ خـدا ورسـولش رايـاری کردی.
اعـزام تروريسـت توسـط حضـرت محمـد برای کشتن ابوعفـک(صفحه411)
ابـوغفـک يکی ازافراد قبيـله بنـی عمـروبـن عـوف؛تيـره ای ازبنی عبيده بـود کـه چـون رسـول خـدا(ص) حـارث بن صـامت راکشـت؛ نفاق درونی خـودراظـاهرکـرد واشعـاری درمـذمت رسـول خـدا(ص) سـرود.
رسـول خــدا(ص) کـه آن اشـعارراشـنيد؛ فـرمود: کيسـت که شـراين خبيث را ازمن دورکنـد؟ سـالم بـن عميـر؛ يکی ازافـراد همان قبيلـه بنی عمربن عوف بـه دنبـال ايـنکار رفـت وابـوعفـک رابـه قتـل رسانيــد.
|
|
|
|