Iranian Alliance, Iranian, History, Land, and
|
|
رفراندوم مصدق غیرقانونی بود
دکتر مظفر بقایی، زاده شده در سال ۱۲۹۰ در کرمان از فعالان سیاسی دهههای ۲۰ به بعد
کشور و از بنیادگذاران جبهه ملی ایران است.
او نخست به حزب دموکرات به رهبری احمد
قوام پیوست و به عنوان نماینده مجلس از کرمان در دوره پانزدهم قانونگذاری برگزیده
شد. در مجلس، مثلث احمد حایریزاده، حسین مکی و مظفر بقایی اقلیت کوچکی را به راه
انداختند تا جلوی تصویب طرحهای سازشکارانه برای توافق میان ایران و بریتانیا در
موضوع نفت را بگیرند.
نهایتا این گروه کوچک با انواع شگردهای پارلمانی و وقتکشی
توانست جلوی تصویب هر گونه طرحی در مجلس را بگیرد. تا اینکه در انتخابات مجلس
شانزدهم، جبهه ملی ایران تاسیس شد و بقایی به همراه آن دو تن دیگر و دکتر محمد مصدق
در مجلس و آیتالله کاشانی در بیرون از مجلس، اصلیترین نقش را در مبارزه قانونی و
مدنی برای ملی شدن نفت بر دوش گرفتند. پس از آغاز صدارت مصدق در اردیبهشت سال ۱۳۳۰
بقایی و مکی و حایریزاده تصمیم گرفتند بازوی حمایتی دولت در مجلس باشند. ضمن اینکه
بقایی و حزبش (حزب زحمتکشان) و روزنامهاش (روزنامه شاهد) نقش بسیاری از رویداد ۳۰
تیر ۱۳۳۱ که به بازگشت مصدق به دولت و سرنگونی قوام انجامید داشتند.
مصدق در دوران
دوم نخستوزیریاش با اتخاذ رفتارهای خودمحورانه، الگوی خرد جمعی پیشین را کنار
نهاد و با اتکا به کاریزمای خود تلاش کرد تا مشکلات فراوان کشور را حل و فصل کند.
از همین رو به مرور برخی از یاران پیشین او همچون زاهدی و حایریزاده از او جدا
شدند. با این حال بقایی همچون مکی تا زمستان سال ۱۳۳۱ همراه مصدق ماندند و تنها
زمانی از او ناامید گشتند که مصدق وارون سنت نیم سدهای مشروطیت ایران، برای بار
دوم خواهان تمدید اختیارات ویژه دولت از مجلس شده و نمایندگان را تهدید کرد که در
صورت رای ندادن به این خواسته غیر قانونی، همچون ۳۰ تیر، رفتار خواهد کرد. غائله ۹
اسفند ۱۳۳۱ و رویارویی علنی مصدق با دربار و آیتالله کاشانی، بقایی و اکثریت مجلس
هفدهم را بر ضد مصدق شوراند.
بقایی و مکی و حایریزاده که خودشان نردبان مصدق برای
صعود بودند، در ماههای پایانی عمر مجلس هفدهم تلاش کردند از دیکتاتوری مصدق
جلوگیری کنند. حایریزاده در نامهای به دبیر کل سازمان ملل، از آن نهاد کمک طلبید
تا به داد دموکراسی ایران برسد. مکی سرپرستی هیئت تحقیق و تفحص از ماجرای چاپ
اسکناس بیمجوز دولت را در دست گرفت. کاری که اگر به انجام میرسید سرنگونی دولت را
حتمی میکرد. بقایی به همراه یار غارش علی زهری، همزمان طرح استیضاح دولت و همچنین
افشای ماجرای شکنجه متهمان پرونده قتل تیمسار افشارطوس به دست شهربانی مصدق را
دنبال میکردند.
مصدق واپسین بخت خود برای ماندن در قدرت را در انحلال مجلس یافت و
طبق قانون اساسی، یگانه راه انحلال مجلس فرمان پادشاه بود. او به رفراندومی
بیسابقه (که نه در قوانین و نه در سنت مشروطیت ایران دیده شده بود) رو آورد.
او نه
به مخالفتهای رقیبان سیاسیاش توجه کرد و نه به تذکرات دلسوزانه یارانش
چون
غلامحسین صدیقی و خلیل ملکی و عبدالله معظمی (رئیس مجلس). مخالفت دلسوزان مصدق دو
دلیل داشت: یکی اینکه چنین کاری مسبوق به سابقه و قانونی نبود و دیگر اینکه
پیشبینی میشد که در نبود مجلس، دولت سرنگون شود.
سرمقاله روزنامه شاهد به
قلم مظفر بقایی بلادرنگ پس از انجام رفراندوم در تهران، خواندنی است؛ چراکه او با
توجه به کارنامهاش کوچکترین نسبتی با استعمار انگلیس و دربار پهلوی نداشت و
اتهامات کلیشهای مصدق و دوستدارانش به مخالفان را بر بقایی (و البته بسیاری دیگر)
نمیتوان تعمیم داد.
رفراندوم مصدق غیرقانونی بود!
روزنامه شاهد ، ۱۴ مرداد ۱۳۳۲ ، ش ۱۰۰۴
دکتر مظفر بقایی کرمانی بالاخره عمل غیر قانونی رفراندوم در تهران انجام
گرفت و مصدق فیروز شد. آن هم چه فیروزی! فیروزی که هیتلر و موسولینی و استالین هم
به گردش نمیرسند؛ زیرا همیشه در رفراندومهای آنها یک صدم یا نیم درصد یا یک ربع
درصد از مردم! مخالفت میکردند ولی در رفراندوم مصدقی، تعداد مخالفین در حدود نیم
در هزار بود: صد و یک هزار موافق و فقط شصت و چند نفر مخالف! بحث در طرز رأی گرفتن
و آزادی واقعی و حسابهای مختلفی که برای صندوقها میکنند و یادآوری محاسبات
سالهای قبل خود جناب دکتر مصدق به نظر زائد میرسد؛ چون نتیجه این رفراندوم کاملا
گویا میباشد.
صد و یک هزار نفر موافق در تهران در برابر شصت و هشت نفر مخالف!
بنابراین جناب آقای دکتر مصدق که پریروز از مردم رأی اعتماد گرفت به حساب ساخته خود
در تهران فقط و فقط شصت و هشت نفر مخالف دارد و در مقابل، مجلس هفدهم فقط و فقط شصت
و هشت نفر طرفدار دارد؛ زیرا باز طبق حساب رئیس دولت اگر کسان دیگری هم طرفدار
ماندن مجلس هفدهم بودند حتماً رأی داده بودند و تعداد مخالفین انحلال از شصت و هشت
نفر تجاوز میکرد! پس مصدق فیروز شد!
***
هنگامی که اتومبیل هنوز اختراع نشده بود
جناب الاغ قدر و قیمتش خیلی از امروز بیشتر بود و برای حمل و نقل در داخل شهرها
خریدار زیادی داشت. نژادهای مختلف الاغ هر کدام دارای خواص و محسنات و معایب مختلفی
بودند که در قیمتشان مؤثر بود. در میان الاغهای مختلف «خر دیزهای» دارای صفات
ممتازی بود. خیلی باهوشتر از خرهای معمولی بود، قدرتش از سایرین بیشتر بود،
رهوارتر بود، بار بیشتر میتوانست بکشد، باریکاندام و درازقد و درازبینی بود و
عمرش هم از دیگران طولانیتر میشد. این صفات مورد تصدیق همه بود؛ ولی در برابر این
صفات برجسته یک عیب داشت. یک عیب بزرگ که گاهی همه آن صفات را خنثی میکرد: لجباز و
کینهتوز بود. یک لجبازی و کینهتوزی خرانه و خطرناک! این جناب خر دیزهای ممکن
بود، اتفاق بیفتد که از صاحبش دلخور بشود. اگر چنین اتفاق تأسفآوری میافتاد جناب
خر، کینه صاحبش را به دل میگرفت و سعی میکرد به او ضرر بزند. بار را از پشت خود
میانداخت، اگر کیسه آرد بارش بود ضرری نداشت ولی اگر خورجین محتوی ظروف شکستنی بود
البته میشکست.
به هر حال اگر این جناب الاغ موفق میشد که با ضرر زدن به صاحبش حس
کینهتوزی شدید خود را ارضا کند خطر مرتفع میشد ولی اگر این حس خطرناک ارضا نمیشد
آن وقت لج میکرد. لج میکرد و تصمیم میگرفت به هر قیمت شده ضرری برساند و اگر
دستش از هر کاری کوتاه میشد در یک موقع مناسب خودش را به کشتن میداد تا به صاحبش
ضرر برساند و با شهوت و لجبازی و کینهتوزی خود را اقناع نماید. از اینجاست که از
قدیم گفته اند: خر دیزهای خودش را به دره میاندازد تا به صاحبش ضرر برساند!
***
پریروز در تهران رفراندوم غیرقانونی انجام گرفت. هر چند غیر قانونی بود؛ ولی چون
جناب دکتر مصدق تصمیم گرفته بود میبایست انجام بگیرد! انجام گرفت! چون جناب دکتر
مصدق میل کرده بود و بعد هم لج فرموده بود که هر چند غیر قانونی است باید انجام
بگیرد! یک نکته بسیار جالب توجه هم این است که از این همه نمایندگانی که به
پشتیبانی دولت یا از ترس دولت یا به امید وعدههای دولت از سمت خود استعفا کردند تا
این ساعت یک نفر پیدا نشده است که صراحتا عمل رفراندوم را تجویز کند و اظهار کند که
این عمل غیر قانونی نیست.
رفراندوم انجام گرفت ولی کسانی که آن روز به میدان
توپخانه رفته بودند مشاهده کردهاند و کسانی که نرفته بودند از کلیشههای همین
شماره روزنامه شاهد میتوانند قضاوت کنند که این رفراندوم به وسیله چه کسانی و چه
فرقهای رل ملت ایران و مردم ایرانی را بازی کردهاند. ما کار به این موضوع نداریم
که دستههای متشکل برای محکمکاری و با استفاده از آزادی کامل رأیدهندگان به جای
اینکه یک دفعه در یک چادر رأی بدهند به تمام چادرها سرکشی کردند و از شدت علاقه به
جناب دکتر مصدق حتی چند دفعه هم در هر چادری رأی دادند!
این موضوع چندان مهم نیست
ولی موضوع بسیار مهم این است که اکثریت قاطع رأی دهندگان از افراد متشکل در دستجات
مختلفه وابسته به حزب منحله توده بودند. کمونیستها رأی به انحلال مجلس هفدهم دادند
و در شعارهایی که با خودشان آورده بودند تقاضای تشکیل فوری مجلس مؤسسان را هم
کردهاند.
راستی حالا دیگر چه مانعی دارد یک رفراندوم دیگری هم روی همین قواره بشود
و به جناب دکتر مصدق اختیار بدهند هر کس را دلش بخواهد به عنوان نماینده مجلس
مؤسسان منصوب نماید.
رفراندوم واقعا مسخره و غیر قانونی به وسیله بند و بست و سازش
با تودهایها انجام گرفت ولی چه مانعی دارد؟ مقصود این بود انجام بگیرد- میبایست
انجام بگیرد! *** بالاخره مصدق فیروز شد! رفراندوم غیرقانونی در تهران انجام گرفت
هر چند که در اثر این عمل حزب توده موفق شد بزرگترین تظاهر و قدرتنمایی این چند
سال خود را عملی نماید.
مصدق رفراندوم غیر قانونی خود را در تهران عملی کرد و پیش
خیال خودش از مردم تهران رأی اعتماد گرفت. ما هم حرفی نداریم ولی به قول سقراط :
«آیا هیچ کس نخواهد گفت: ببین این پیر فرتوت را که هر چند از روزگارش چیزی نمانده
چنان دل به زندگی بسته که قوانین سترگ را زیر پا گذاشته است؟!»
بهرام روشنضمیر
دبیر بخش تاریخ معاصر انجمن پژوهشی(ایرانشهر)- |
|
|
|