Ey Iran...
Pls do not leave this page
until you listened the audio file here-below attached
Ey Iran briefly had the de-facto national anthem status. It was
unofficially used during Pahlavi era. All students thaught this song
at school. In the transitional period between the time of the Shah's
departure (February, 1979) until the adoption of the non-Iranian
theme, used by Islamic Republic as national anthem. This patriotic
anthem found its way into the heart and soul of the people. The
lyrics were written by Hossein Gol-e-Golab in 1946, the music was
composed by Ruhollah Khaleghi, and it was first performed by Gholam
Hossein Banan. Gol-e-Golab was inspired to write the song by
patriotism. He has been quoted to have said: "In 1944, the footsteps
of the invading armies in the streets were enough to rattle any
patriot and inspired me to write this anthem".
Dr. Hossein Gol-e-Golab(1897 - 1985)
Gol-e-Golab was born in Tehran, and studied at the Elmiya School and
Darolfonoon. He learned to play both the setar and tar as a boy. He
taught at Dar al-Forum and later enrolled at the law school there,
earning degrees in law and political science in 1922. However, he
displayed a great talent for the natural sciences, especially
botany, and in 1928 was tenured at the school of medicine. This
later became the Faculty of Medicine at the emerging University of
Tehran.
Gol-e-Golab never lost his interest in music, finding time to
translate Western operas into his native Persian while teaching and
writing on botany and serving on the Academy of Persian Language and
Literature, to which he was appointed 1935.
In 1944, after witnessing an ugly incident where an American soldier
serving on the Persian Corridor beat up a native Iranian
greengrocer, Gol-e-Golab composed the poem Ey Iran, which was set to
music by Rouhollah Khaleghi and soon be came a de facto Iranian
national anthem.
Ruhollah Khaleghi
Rouhollah Khaleghi was born in 1906 in a musically minded family in
Kerman. He first became acquainted with the tar, but later started
to learn to play the violin. As soon as Ali-Naqi Vaziri established
his School of Music, Khaleghi left school and joined Vaziri's
school, where he studied for eight years. Soon he became his
master's assistant and was placed in charge of teaching music
theory. He later continued his education and obtained a B.A. degree
in Persian Language and Literature from University of Tehran.
In 1944 Khaleghi established the National Music Society and in 1949,
thanks to the efforts of this great artist, the School of National
Music was founded. After his first journey to the former U.S.S.R. in
1955, he became involved in the Iran-Soviet Society and was selected
as a member of its Board of Directors.
He also began to serve as the director of the Payam-e-Novin
Magazine. His work, The History of Iranian Music, which was
published in two volumes, took shape during these years. His other
published works include: Harmony of Western Music, Theory of Eastern
Music, and Theory of Persian Music.
Gravestone of Rouhollah Khaleghi in Zahir o-dowleh cemetery, Darband,
Shemiran, Tehran.For many years Khaleghi worked as a musical advisor
for Radio Iran and was one of the founders of the program known as
Golha (Flowers). He also conducted the Gol'hā Orchestra, for which
he composed many pieces and revised the original compositions of his
contemporaries as well as older masters, such as Āref and Sheydā.
Although revised, the compositions retained all their original
characteristics.
Khaleghi's compositions are not limited to what he wrote for Golha.
In addition to such masterpieces as Mey-e Nab (Pure Wine), Ah-e
Sahar (Sigh at Dawn), Hālā Cherā (Why Now?), and Chang-e Rudaki (Rudaki's
Harp), he composed many other lyrical pieces and hymns, which were
mostly patriotic. These include such works as Ey Iran (see
Gholam-Hossein Banan) and the Hymn for Azarbaijan. Khaleghi
established The National Music Society of Iran and National School
of Music in 1949 in Tehran.
He died in 1965 in Salzburg, Austria and was buried in Zahir o-dowleh
cemetery, Darband, Tehran.
Gholam Hossein Banan
He was born into a musical family. His father, Karim Khan Banan
ol-Douleh Nuri, was a musician (and calligrapher), and his mother,
daughter of Prince Mohammad Taqi Mirza Rokni, known as Rokn
ol-Douleh (son of Mohammad Shah Qajar and brother of Nasser al-Din
Shah Qajar), was a reputed pianist; one brother and two sisters also
played the tar as pupils of the renowned musician Morteza Neydavood
From the age of six Gholam-Hossein Banan began to take lessons in
singing and playing the piano and organ through encouragements of
Morteza Neydāvood who was quick in recognising him as musically
talented. Gholam-Hossein's first teachers were his parents. He
subsequently studied with Mirza Taher Zia oz-Zakerin Rasaي and Nāser
Seif. Ali-Naqi Vaziri later introduced him to the acclaimed
Rouhollah Kh&aleghi.
Banan joined the Iranian National Music Association in 1942, and
appeared on Iranian National Radio that same year. He then joined
the orchestra of the distinguished pianist Javād Maroufi, becoming
the lead vocalist.
In 1957, or 1958, (1336 AH) Banan became blind in one eye (believed
to be the left eye) following a car accident. Banan died at 7
O'clock in the afternoon of Thursday 27 February 1986 (8 Esfand 1364
AH) in Iranmehr Hospital in Gholhak, Tehran. He is much remembered
by many lovers of the traditional Persian music. Among his
well-remembered songs are Ey Iran, Caravan and Elahe-ye Naz.
To learn more
about Ey-Iran please click listen to the Parsi file here below.
|
|
(( يادی از استاد
درگشته حسين گل گلاب ))
سراينده سرود جاودانی – ايران ای مرز پرگهر
اين برگ
را ترک نکنيد مگر فايل صدا را در زير گوش کنيد
ساده ومهربان وبا خلوصی که در
خوربزرگانی چون اوست. مارا می پذيرد وتودرهمان نگاههای
نخستين ,استادممتازدانشگاه تهران وسراينده سرودای ايران
رامی بينی که گـذشت ساليان دراز, درخطوط چهره اش, تجربه
زنده روزگاران پرتلاطم وباروری را بجای گذاشته که ازسال
1298, سالی که تدريس علوم طبيعی را در دارالفنون آغازکرد.
وقتی پيشنهاد ميکنم که خدمت رسيده ايم, تا باهم گفتگوئی
داشته باشـيم, فــــروتنانـه می خندد وآرامشی زيبا ودلنشين,
همچون حضور اطلسی ها فضا را پرميکند وميگويد من که چيزی
ندارم که بنويسيد. ميگويم: اماخيلی ها ميخواهند حرفهای
شمارا بشنوند. شاگردانتان وهمه کسانيکه باکتابهای طبيعی
شما, باعلوم جديد آشنا شدند ويابا سرودهای شماشوق حماسی وطن
دوستی راحس کرده اند. ميگويد: حرفهای من درکتابهای من هست,
واشاره اوبه گنجينه پر باری است که کمترکسی است که باآن
آشنا نباشد: 3جلد کتاب جغرافيای دبيرستانی,9 جلد کتاب طبيعی
دبيرستانی, کتاب کلاسيک گياه شناسی وفرهنگ گياهان داروئی,
واثربزرگ راهنمای گياهی, که نتيجه چهل سال کارمداوم
استادبود درزمينه علوم. ترجمه منظوم اپرای کارمن واپرای
فاوست, ترجمه بيش از 50 قطعه نمايشی, ترجمه تاريخ اشکانيان
و......آثارديگری درزمينه های گوناگون, جزئی ازآن کتابها
ئيست که استاد به آنها اشاره ميکندو می افزايد:
بعدازمدرسه علميه مخبرالسلطنه هدايت, شاگرد دارالفنون شدم
.دارالفنون از ژرفای دورانی دور سربرمياورد و چون نشانه
تلاش ملتی برای بيداری, سرچشمه های رود را نشان ميدهد.
دردارالفنون استادان خوبی داشتيم: دکترعلی اکبرسياسی بود,
خوداستاد مرآت درس ميگفت ورضا فهيمی, البته معلمين فرنگی هم
بودند که يکی ازآنها مسيو دومون بود که ازفرانسه آمده بود
وطبيعی درس ميداد. طبيعی را دوست داشتم. اين بود که کارهای
ديگررا رهاکردم. دومون بيولوژی هم درس ميداد. بعد من همانجا
معلم شدم. شاگرد دوره سوم دارالفنون درسال 1298 عهده
دارتدريس علوم طبيعی مدرسه دارالفنون ميشود. اول کسی که
جسارت کردتا درايران کتاب طبيعی بنويسد, اين بنده بود.
از1304تا سال1317دوازده جلد کتاب نوشتم درباب جغرافيا و
طبيعی والبته برای تدريس . ازهمان سالی که دانشگاه تهران
بازشد, من درآنجابودم. سال1313فيزيولوژی گياهی, گياه شناسی
وبيولوژی گياهی درس ميدادم تاسال1345که بماهم حکم بازنشستگی
دادند.
ميپرسم استادچراخاطرات خودرانمينويسيد؟ 60 سال تدريس منبع
سرشاری ازتجربه آموزنده دربردارد. خاطرات شما يکی ازاسناد
زنده تاريخ آموزش وپرورش ماخواهدبود.
ميگويد: «خاطرات که جزء درسهای من نبود, درواقع چيزمهمی
نيست. کارمن فقط تدريس بوده است وتدريس برايم سکوی پرتاب
نبود. برای ديگران شايدبود, اما من فقط معلم بودم وکارديگری
بلدنيستم. ديگران رازور و زرفريفت وگاه مقام پرستی بهترين
استعدادهای فرهنگی مارا بلعيد. من درتمام مدت کارم
دردانشگاه شايد7 ويا8 باربيشتر سروکارم باادارات وزارت
فرهنگ ودبيرخانه دانشگاه نيفتاد. اين اواخريکباربه دبيرخانه
دانشگاه رفتم, نتوانستند پرونده مراپيداکنند. گفتندپرونده
نداری! گفتم چطورميشود من پرونده نداشته باشم؟ سرانجام خودم
پيداکردم, تقصيری نداشتند, تمام پرونده من7 ويا8 صفحه
بيشترنداشت: حکم معلمی دارالفنون, حکم استادی وهمين, اين
زندگی که خاطرات ندارد.»
استاد گل گلاب به عنوان عضوفعال فرهنگستان اول ودوم نامی
آشنا درتاريخ ادبيات ايران نيزهست, زيرا بيش ازسيصد واژه
پذيرفته شده درزبان فارسی ساخته است. نثرصحيح اويکی ازنمونه
های درخشان نثرفارسی درکتابهای غيرداستانی است وکارهای ادبی
استاد درخششی کمترازکارهای علمی اوندارد. ميپرسم : ازعلوم
که بگذريم شمارا يکی ازبهترين ترانه سرايان ميدانند.
ميگويد: «چيزهائی رابه عنوان سرود ساخته ام. خودم اول
تارميزدم. درسال 1303 به کلاس کلنل علينقی وزيری رفتم.
بااوهمکاری کردم. من چون هم باشعروهم بانت موسيقی آشنابودم,
توانستم باکلنل مدت زيادی کارکنم. به جزسرودهای حماسی چند
تا کارليريک برای اوساختم. دوتا اپرت وچندتا تصنيف عاميانه
که بعضی ازآنها را روح انگيزخوانده است. بعد ازجنگ, انجمن
کلنل تاحدی ازبين رفت وايران اشغال شد وسربازهای روسی,
آمريکائی وانگليسی به ايران آمدند. درسال1323 يکروزازخيابان
هدايت ردميشدم, يک سربازامريکائی يک بقال ايرانی راکتک
ميزد, خيلی ناراحت شدم, به انجمن موسيقی خالقی رفتم وبی
اختيارچيزی درست کردم. خالقی برای آن آهنگ ساخت, شد همان
سرود معروف ((ای ايران)) که بنان آنرا خواند. من بيشتر
سرودهای حماسی ساخته ام که يکی ازآنهاهمان سرود
((آذرآبادگان)) است که آنهم تحت تاثيرحمله خارجيها بود.»
روح الله خالقی
.روح الله خالقی در سال 1906 در يک فاميل
موسيقی دان ديده به جهان گشود. او ابتدا تار و بعد
ها با ستار آشنا شد و ويلون را بخوبی آموخت. پس از اينکه
روح الله خالقی با استاد علی نقی وزيری آشنا شد بزودی آموزش دبستانی را رها کرد و
به آموزشگاه علی نقی خان وزيری پيوست .
به زودی خالق دستيار علی نقی وزيری شد و مسئوليت آموزش
موسيقی به او واگذار شد. ديرتر او به آموختن پرداخت و با درجه دکتری از مدرسه زبان
و ادبيات دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و پايان نامه دريافت کرد.
خالقی د سال 1944 جامعه موسيقی ملی را بنيان گذاشت و در
سال 1949 اين موسسه به يک آموزشگاه موسيقی ملی مبدل شد. او پس از سفر اولش به اتحاد
جماهير شوروی (آنزمان) از سوی انجمن ايران و روس به عنوان عضو ارش مديريت آموزشگاه
موسيقی انتخاب شد. او همچنين به عنوان مدير مسئول نشريه پيام نوين منصوب شد.
گور سنگ روح الله خالقی در گورستان ظهيرالدوله در نزديکی دربند (شميران) به عنوان
زيارتگاه عاشقان موسيقی در آمده است .
روح الله خالقی رهبری ارکستر گل ها را بعهده داشت و ترانه و آهنگ های فراوانی ساخته
است.
ساخته های خالقی به برنامه گلها محدود نمی شود و شاهکار موسيقی بنام "می ناب" "آه
سحر" ، "چرا حالا" که بر اساس شعر رودکی ساخته شده است بی نظير می باشند.
روح الله خالقی سازنده سرود ای ايران است که بر اساس سروده استاد گل گلاب تنظيم شده
است.
غلامحسين بنان
بنان در خانواده ای موسيقی شناس بدنيا آمد. پدر بنان کريم
خان بنان الدوله نوری يک موسيقيدان و خطاط مشهور بود. مادر
بنان دختر پرنس محمد تقی ميرزا رکنی که بنام رکن الدوله
معروف است می باشد که پسر محمد شاه قاجار است و برادر
ناصرالدين شاه قاجار يک پيانيست مشهور بود.
يکی از برادران و خواهران او نيز تار می نواخت وبا استاد نی
داوود مشحور بودند.
غلامحسين از شش سالگی به آموزش آواز خوانی پرداخت و بزودی
به عنوان يک نابغه شناخته شد. غلامحسين ابتدا در کنار پدر و
مادر خود آموزش ديد. سپس در آموزگاه استاد ميرزا طاهر ضياء
الزاکرين رسائی تعليماتی ديد و با روح الله خالقی آشنا شد
بنان در سال 1942 به جامعه موسيقی ملی پيوست و بدنبال آن در
راديو ايران آواز خواند. سپس او به ارکستر مشهور جواد
معروفی پيوست
در سال 1957 يا 58 بنان به دنبال تصادف اتومبيل از يک چشم
کور شد.
او در روز پنجشنبه 27 فوريه سال 1986 در بيمارستان ايرانمهر
قلهک درگذشت
بنان سرود ملی ايران را برای اولين بار خواند
ب رای
شناسائی بيشتر با سرود ای ايران به فايل زير گوش فرا
بدهيد. |